امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scurry

ˈskɜːri ˈskʌri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adjective adverb
حرکت تند وسریع، حرکت از روی دست پاچگی، مسابقه کوتاه، سراسیمگی، بسرعت حرکت دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Kindergarten kids scurried down hallways.
- بچه‌های کودکستان در راهروها می‌دویدند.
- A strong wind scurried the dry leaves.
- یک باد قوی برگهای خشک را پراکنده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scurry

  1. verb move along swiftly
    Synonyms: barrel, bustle, dart, dash, dust, fly, hasten, hop along, hurry, race, rip, run, rush, scamper, scoot, scud, scutter, scuttle, shoot, skim, sprint, step along, tear, whirl, whisk, zip
    Antonyms: dawdle, loaf, walk

ارجاع به لغت scurry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scurry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scurry

لغات نزدیک scurry

پیشنهاد بهبود معانی