امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Seating

ˈsiːtɪŋ ˈsiːtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    seated
  • شکل سوم:

    seated
  • سوم‌شخص مفرد:

    seats

معنی

noun
جا، تهیه جا، محل استقرار، نشیمن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد seating

  1. verb Place ceremoniously or formally in an office or position
    Synonyms: settling, installing, sitting, ushering, investing, stooling, stationing, siting, resting, fixing, placing, lounging, establishing, housing, flooring, centering, inducting, ensconcing, basing
    Antonyms: moving, displacing, removing
  2. noun An area that includes places where several people can sit
    Synonyms: seats, places, reservations, chairs, room, accommodation, arrangement, seating space, seating room, seating area
  3. verb To cause to take a sitting position
    Synonyms: sitting

لغات هم‌خانواده seating

ارجاع به لغت seating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «seating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/seating

لغات نزدیک seating

پیشنهاد بهبود معانی