امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sectional

ˈsekʃnəl ˈsekʃnəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بخش‌بخش، قطعه‌قطعه، بخشی، محله‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- sectional furniture
- مبل چند تکه (که باید روی هم سوار کنند)
- a sectional sofa
- کاناپه‌ی چند‌تکه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sectional

  1. adjective localized, divided
    Synonyms: exclusive, factional, local, narrow, partial, regional, selfish, separate, separatist
    Antonyms: general, universal, widespread

لغات هم‌خانواده sectional

ارجاع به لغت sectional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sectional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sectional

لغات نزدیک sectional

پیشنهاد بهبود معانی