معنی self-identity به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

فردیت، هویت فردی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Immigrants often face challenges in maintaining their self-identity while adapting to a new culture.

- مهاجران اغلب در حفظ فردیت خود در حین سازگاری با فرهنگ جدید با چالش‌هایی مواجه می‌شوند.

- Understanding one's self-identity is a crucial aspect of personal growth and development.

- درک هویت فردی جنبه‌ای حیاتی از رشد و توسعه‌ی شخصی است.

noun

خودهمانندی (همانندی یک چیز با خودش)

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت self-identity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «self-identity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-identity

لغات نزدیک self-identity

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی