امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Self-will

selfˈwɪl selfˈwɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
خودسری، خودرأیی، لجاجت، لجبازی، کله‌شقی، یک‌دندگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- His self-will was evident in his refusal to follow any rules or guidelines set by others.
- خودرأیی او در امتناع او از پیروی از قوانین یا دستورالعمل‌هایی که دیگران تعیین‌ کرده بودند، مشهود بود.
- Her self-will allowed her to overcome any obstacles in her path.
- یک‌دندگی‌اش به او این امکان را داد که بر هر مانعی در مسیرش غلبه کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-will

  1. noun The trait of resolutely controlling your own behavior
    Synonyms: stubbornness, self-control, self-possession, bullheadedness, possession, obstinacy, willpower, obstinance, will-power, self-command, pigheadedness

ارجاع به لغت self-will

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-will» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-will

لغات نزدیک self-will

پیشنهاد بهبود معانی