امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shaky

ˈʃeɪki ˈʃeɪki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    shakier
  • صفت عالی:

    shakiest

معنی و نمونه‌جمله

adjective
لرزنده، لزان، متزلزل، سست، ضعیف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- shaky evidence
- شواهد غیر‌قابل‌اطمینان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shaky

  1. adjective trembling
    Synonyms: all aquiver, aquake, aquiver, ashake, faltering, fluctuant, infirm, insecure, jellylike, jerry-built, jittery, nervous, not set, precarious, quaking, quivery, rattletrap, rickety, rocky, rootless, shaking, tottering, tottery, tremorous, tremulous, tumbledown, unfirm, unsettled, unsound, unstable, unsteady, unsure, vacillating, wavering, weak, wobbly, yielding
    Antonyms: firm, steady, unshaky, unwavering
  2. adjective doubtful
    Synonyms: dubious, indecisive, not dependable, not reliable, precarious, problematic, questionable, suspect, uncertain, unclear, undependable, unreliable, unsettled, unsound, unsteady, unsupported, unsure
    Antonyms: certain, firm, indubious, sure

لغات هم‌خانواده shaky

ارجاع به لغت shaky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shaky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shaky

لغات نزدیک shaky

پیشنهاد بهبود معانی