امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Simplicity

sɪmˈplɪsəti sɪmˈplɪsəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    simplicities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
سادگی، بی آلایشی، ساده‌دلی، بسیطی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun uncountable
سادگی
- the simplicity of this design
- سادگی این الگو
- the simplicity of using this dictionary
- سهولت استفاده از این فرهنگ
- the simplicity of rustic life
- بی‌پیرایگی زندگی روستایی
- a woman of simplicity and kindness
- زنی ساده‌دل و مهربان
- His political simplicity was obvious.
- جهالت سیاسی او آشکار بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد simplicity

  1. noun absence of complication,
    Synonyms: sophistication artlessness, candor, chastity, clarity, classicality, clean lines, clearness, directness, ease, easiness, elementariness, guilelessness, homogeneity, ingenuousness, innocence, integrity, lack of adornment, modesty, monotony, naiveté, naturalness, obviousness, openness, plainness, primitiveness, purity, restraint, severity, singleness, straightforwardness, uniformity, unity
    Antonyms: complexity, complication, difficultness, difficulty

لغات هم‌خانواده simplicity

ارجاع به لغت simplicity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «simplicity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/simplicity

لغات نزدیک simplicity

پیشنهاد بهبود معانی