امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Small-scale

ˈsmɒlˈskeɪl smɔːlskeɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کوچک‌مقیاس، در مقیاس کوچک (نقشه و نمودار و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The cartographer created a small-scale map of the city.
- نقشه‌بردار نقشه‌ی کوچک‌مقیاسی از شهر تهیه کرد.
- The architect presented a small-scale blueprint of the building.
- معمار طرحی در مقیاس کوچک از ساختمان ارائه کرد.
adjective
محدود، ناگسترده، کوچک
- small-scale business operations
- فعالیت‌های بازرگانی محدود
- The small-scale bakery only produces a limited number of loaves of bread each day.
- این نانوایی کوچک روزانه فقط تعداد محدودی نان تولید می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد small-scale

  1. adjective Limited in size or scope
    Synonyms: minor, modest, small, pocket-size, pocket-sized

ارجاع به لغت small-scale

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «small-scale» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/small-scale

لغات نزدیک small-scale

پیشنهاد بهبود معانی