امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sputter

ˈspʌt̬ər ˈspʌtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
تند و مغشوش سخن گفتن، با خشم سخن گفتن، تف پراندن، با خشم اداکردن، بیرون انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He talks with his mouth full and sputters all over the table.
- او با دهان پر حرف می‌زند و ذرات غذای دهانش را به سرتاسر میز می‌پراند.
- Sputtering protests, he retired from the contest.
- درحالی‌که با هیجان اعتراض می‌کرد از مسابقه کنار رفت.
- she began to laugh, sputtering out the story
- شروع کرد به خندیدن و گفتن داستان با شتاب تمام
- A car sputtered down the road.
- اتومبیلی پت‌پت‌کنان از جاده سرازیر شد.
- Machine guns sputtered away.
- مسلسل‌ها ترق‌تروق می‌کردند.
- The motor sputtered and died.
- موتور پت‌پت کرد و خاموش شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sputter

  1. verb To make a series of short, sharp noises
    Synonyms: splutter, stammer, falter, stumble, crackle, stutter, crepitate, spit, spit out
  2. verb Climb awkwardly, as if by scrambling
    Synonyms: clamber, scramble, shin, shinny, skin, struggle
  3. noun An utterance (of words) with spitting sounds (as in rage)
    Synonyms: splutter, spatter, spattering, splatter, splattering, sputtering

ارجاع به لغت sputter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sputter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sputter

لغات نزدیک sputter

پیشنهاد بهبود معانی