امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Startling

ˈstɑːrt̬lɪŋ ˈstɑːtlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    startled
  • شکل سوم:

    startled
  • سوم‌شخص مفرد:

    startles

معنی

adverb
تکان‌دهنده، موحش،‌ شگفت‌انگیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد startling

  1. adjective Causing fright
    Synonyms: unexpected
  2. verb To impress strongly by what is unexpected or unusual
    Synonyms: surprising, shocking, astonishing, awing, agitating, astounding, disturbing, amazing, alarming
  3. verb Move or jump suddenly, as if in surprise or alarm
    Synonyms: terrifying, starting, scaring, frightening, jumping, galvanizing, terrorizing, upsetting, surprising, alarming, stunning, shocking, rousing, affrighting, exciting
    Antonyms: comforting, composing, calming, expecting
  4. verb To cause to experience a sudden momentary shock
    Synonyms: shocking, jolting, electrifying
  5. verb To alarm, frighten, or surprise suddenly.
    Synonyms: frightening

ارجاع به لغت startling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «startling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/startling

لغات نزدیک startling

پیشنهاد بهبود معانی