امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Starvation

stɑːrˈveɪʃn stɑːˈveɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun C2
گرسنگی، رنج‌و‌محنت، قحطی، قحطی‌زدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- starvation wages
- مزد بخور و نمیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد starvation

  1. noun The act of depriving of food or subjecting to famine
    Synonyms: deprivation, belt-tightening, need, starving, famishment, want, inanition

ارجاع به لغت starvation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «starvation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/starvation

لغات نزدیک starvation

پیشنهاد بهبود معانی