معنی station wagon به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈsteɪʃn̩ˈwæɡən ˈsteɪʃn̩ˈwæɡən

توضیحات

در انگلیسی بریتانیایی به جای station wagon از estate car استفاده می‌شود.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

station wagon, ماشین استیشن، استیشن واگن (نوعی خودرو که صندوق عقب ندارد اما یک در در عقب دارد و برای خانواده‌های پرجمعیت و قرار دادن اجسام بزرگ مناسب است)

انگلیسی آمریکایی ماشین استیشن، استیشن واگن (نوعی خودرو که صندوق عقب ندارد اما یک در در عقب دارد و برای خانواده‌های پرجمعیت و قرار دادن اجسام بزرگ مناسب است)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- I decided to buy a station wagon because I needed a car with extra space.

- تصمیم گرفتم استیشن واگن بخرم زیرا به ماشینی با فضای بیشتر نیاز داشتم.

- The station wagon's extra door made it easy to load in the new furniture.

- در اضافی ماشین استیشن بارگیری اثاثیه‌ی جدید را آسان می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت station wagon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «station wagon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/station-wagon

لغات نزدیک station wagon

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند