امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Status

ˈsteɪtəs / / ˈstæ- ˈsteɪtəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    statuses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
وضع، وضعیت، حالت، حال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the status of a minor
- وضعیت قانونی یک شخص صغیر
- a status report
- گزارش وضعیت
- What is the status of negotiation?
- مذاکرات چگونه پیش می‌رود؟
noun countable
پایه، مقام، شان، منزلت
- status symbols
- نمادهای منزلت
- He is a status seeker.
- او جاه‌طلب است.
- He was reduced to the status of a rebel leader.
- او به رتبه‌ی رهبر یاغیان تنزل یافت.
- the status of a mother in the Persian family
- مقام مادر در خانواده‌ی ایرانی
- the status of women in society
- مقام زن در جامعه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد status

  1. noun rank
    Synonyms: cachet, caliber, capacity, character, condition, consequence, degree, dignity, distinction, eminence, footing, grade, merit, mode, place, position, prestige, prominence, quality, rating, renown, situation, stage, standing, state, station, stature, worth

ارجاع به لغت status

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «status» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/status

لغات نزدیک status

پیشنهاد بهبود معانی