شکل جمع:
straightsصفت تفضیلی:
straighterصفت عالی:
straightestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فوراً، بیدرنگ، مستقیماً، سرراست
(انگلیس - عامیانه) دروغ نمیگویم، راست میگویم
سابقهی امری را دقیقاً و صادقانه بیان کردن
به راه راست رفتن، به راه راست هدایت شدن، دست از تبهکاری کشیدن
جلو خندهی خود را گرفتن، خم به ابرو نیاوردن
set someone straight about something
چیزی را برای کسی روشن و مبرهن کردن
put (or set) the record straight
رفع سوء تفاهم کردن، شرح صحیح چیزی را دادن
در جریان گذاشتن، مطلع کردن، روشن کردن
صادقانه عمل کردن یا حرف زدن
1- (ضربهی مشت و غیره) مستقیماً از شانه به جلو، سرراست 2- رک، صاف و پوستکنده
بچهمثبت (شخص)، صادق، درستکار (گاهی با تداعی خشکی و قدیمیمسلکی)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «straight» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/straight