امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Strew

    struː struː
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adverb
    ریختن، پاشیدن، پخش کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - The room was strewn with paper and broken glass.
    - توی اتاق، کاغذ و شیشه شکسته پخش و پلا بود.
    - They strew the floor with straw.
    - کف اتاق را با کاه پوشاندند.
    - Flowers are strewn on the path of the bride.
    - در مسیر عروس گل می‌پاشند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد strew

    1. verb To extend over a wide area
      Synonyms: circulate, diffuse, disperse, disseminate, distribute, radiate, scatter, spread
    2. verb Spread by scattering ( is archaic)
      Synonyms: spread, toss, straw, cover

    ارجاع به لغت strew

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «strew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/strew

    لغات نزدیک strew

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی