امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Strive

straɪv straɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    strove
  • شکل سوم:

    striven
  • سوم‌شخص مفرد:

    strives
  • وجه وصفی حال:

    striving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb C2
کوشیدن، کوشش کردن، جد و جهد کردن نزاع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Each of us must strive to improve himself.
- هر یک از ما باید برای به‌سازی خود تلاش کند.
- to strive for success
- برای موفقیت تکاپو کردن
- to strive against oppression
- بر ضد بیدادگری ستیزه کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strive

  1. verb try for, exert oneself
    Synonyms: aim, assay, attempt, bear down, bend over backward, break one’s neck, compete, contend, do one’s best, do one’s utmost, drive, endeavor, essay, fight, go after, go all out, go for broke, go for the jugular, go the limit, hassle, jockey, knock oneself out, labor, leave no stone unturned, make every effort, moil, offer, push, scramble, seek, shoot for, strain, struggle, sweat, tackle, take on, toil, try hard, tug, work
    Antonyms: forget, skip

ارجاع به لغت strive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/strive

لغات نزدیک strive

پیشنهاد بهبود معانی