امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stubby

ˈstʌbi ˈstʌbi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more stubby
  • صفت عالی:

    most stubby

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
پر از کنده درخت، ریشه‌دار، سیخ‌سیخ، زبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- stubby beard
- ریش زبر و کوتاه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stubby

  1. adjective short and thick
    Synonyms: fat, heavyset, squat, stocky, stout, stumpy, thick-bodied, thickset
    Antonyms: lanky, long, thin

ارجاع به لغت stubby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stubby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stubby

لغات نزدیک stubby

پیشنهاد بهبود معانی