امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Superintendence

American: ˌsuːpərɪnˈtendəns British: ˌsuːpərɪnˈtendəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

( superintendency ) ریاست، مدیریت، نظارت، مباشرت، سرپرستی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد superintendence

  1. noun Authoritative control over the affairs of others
    Synonyms: administration, direction, government, management, supervision
  2. noun The function of watching, guarding, or overseeing
    Synonyms: supervision, direction, care, charge, custody, management, guardianship, keeping, trust, supervising, oversight

ارجاع به لغت superintendence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «superintendence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/superintendence

لغات نزدیک superintendence

پیشنهاد بهبود معانی