امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tact

tækt tækt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tacts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

uncountable C2
عقل، ملاحظه، نزاکت، کاردانی، مهارت، سلیقه، درایت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- It will require a lot of tact to keep her calm.
- آرام نگه داشتن او مستلزم تدبیر بسیار خواهد بود.
- precision and tact of interpretation
- دقت و ظرافت تفسیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tact

  1. noun finesse, thoughtfulness
    Synonyms: acumen, acuteness, address, adroitness, amenity, aptness, care, common sense, consideration, control, courtesy, delicacy, delicatesse, diplomacy, discernment, discretion, discrimination, gallantry, good taste, head, horse sense, intelligence, judgment, penetration, perception, perspicacity, poise, policy, politicness, presence, prudence, refinement, repose, savoir faire, sensitivity, skill, smoothness, suavity, subtlety, tactfulness, understanding, urbanity
    Antonyms: carelessness, indiscretion, tactlessness, thoughtlessness

ارجاع به لغت tact

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tact» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tact

لغات نزدیک tact

پیشنهاد بهبود معانی