امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Tasteful

    ˈteɪstfl ˈteɪstfl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    adjective C2
    با سلیقه (درست شده)، خوش‌ذوق، باذوق، خوش‌مزه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد tasteful

    1. adjective nice, refined
      Synonyms:
      fine beautiful handsome pleasing elegant charming graceful stylish smart tasteful exquisite delicate cultured refined polished classical artistic pure rich restrained harmonious quiet cultivated discerning fastidious posh classy plush uptown swank snazzy spiffy delectable savory esthetic aesthetically pleasing unobtrusive subdued unaffected chaste precise gratifying splendiferous
      Antonyms:
      tasteless unrefined unstylish unsophisticated

    لغات هم‌خانواده tasteful

    • verb - transitive
      taste

    ارجاع به لغت tasteful

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tasteful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tasteful

    لغات نزدیک tasteful

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی