امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Temperance

ˈtemprəns ˈtemprəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal
اعتدال، میانه‌روی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The practice of temperance in all aspects of life is essential for personal growth.
- تمرین اعتدال در تمام جنبه‌های زندگی برای رشد شخصی ضروری است.
- His temperance in avoiding unhealthy foods has led to improved overall health.
- میانه‌روی او در اجتناب از غذاهای ناسالم به بهبود سلامت کلی منجر شده است.
noun uncountable formal
خودداری، باده‌پرهیزی
- Choosing temperance over indulgence led to a healthier lifestyle for her.
- انتخاب باده‌پرهیزی به‌جای زیاده‌روی منجر به سبک زندگی سالم‌تری برای او شد.
- The community lauded her for her dedication to temperance and abstinence from alcohol.
- جامعه او را به‌خاطر تعهدش به خودداری و پرهیز از الکل تحسین کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد temperance

  1. noun self-restraint; abstinence
    Synonyms: abnegation, abstemiousness, asceticism, astringency, austerity, conservatism, constraint, continence, control, discretion, eschewal, forbearance, forgoing, frugality, golden mean, happy medium, measure, moderateness, moderation, moderatism, mortification, prohibition, prudence, reasonableness, refrainment, restraint, sacrifice, self-control, self-denial, self-deprivation, self-discipline, soberness, sobriety, stoicism, teetotalism, uninebriation, unintoxication
    Antonyms: excess, intemperance, wildness

ارجاع به لغت temperance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «temperance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/temperance

لغات نزدیک temperance

پیشنهاد بهبود معانی