امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Theory

ˈθiːəri ˈθɪəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    theories

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
نظریه، نگرش، علم نظری، اصل کلی، فرض علمی، تحقیق نظری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the theory of evolution
- نظریه‌ی تکامل
- the theory of relativity
- نظریه‌ی نسبیت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد theory

  1. noun hypothesis, belief
    Synonyms: approach, argument, assumption, base, basis, code, codification, concept, conditions, conjecture, doctrine, dogma, feeling, formularization, foundation, grounds, guess, guesswork, hunch, idea, ideology, impression, method, outlook, philosophy, plan, position, postulate, premise, presentiment, presumption, proposal, provision, rationale, scheme, shot, speculation, stab, supposal, suppose, supposition, surmise, suspicion, system, systemization, theorem, thesis, understanding
    Antonyms: certainty, fact, proof, reality

Collocations

  • in theory

    از نظر دیدمان، به‌طور تئوریک

لغات هم‌خانواده theory

ارجاع به لغت theory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «theory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/theory

لغات نزدیک theory

پیشنهاد بهبود معانی