امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Thrifty

ˈθrɪfti ˈθrɪfti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
صرفه‌جو، مقتصد (شخص)، صرفه‌جویانه، مقتصدانه (نگرش و رویکرد و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a thrifty housewife
- کدبانوی صرفه‌جو
- My grandmother is thrifty and never wastes anything.
- مادربزرگم مقتصد است و هرگز چیزی را هدر نمی‌دهد.
- I'm thrifty but not extravagant.
- صرفه‌جو هستم اما زیاده‌خواه نیستم.
- Their thrifty approach to living allowed them to retire early
- رویکرد مقتصدانه‌ی آن‌ها به زندگی به آنان اجازه داد تا زودتر بازنشسته شوند.
adjective
پررونق، شکوفا
- a thrifty business
- کسب‌وکار پررونق
- The thrifty startup quickly became a major player in the industry.
- این استارتاپ شکوفا به‌سرعت به یک بازیگر اصلی در صنعت تبدیل شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thrifty

  1. adjective economical
    Synonyms: canny, careful, chary, cheap, chintzy, close, close-fisted, conserving, frugal, mean, parsimonious, penny-pinching, preserving, provident, prudent, saving, scrimpy, sparing, steal, stingy, tight, unwasteful
    Antonyms: extravagant, spendthrift, uneconomical, wasteful

ارجاع به لغت thrifty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thrifty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thrifty

لغات نزدیک thrifty

پیشنهاد بهبود معانی