امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Thrilled

θrɪld θrɪld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    thrills
  • وجه وصفی حال:

    thrilling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
هیجان‌زده، ذوق‌زده، بسیار خوشحال، مشعوف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She was thrilled when she won the lottery.
- وقتی که در لاتاری برنده شد، هیجان‌زده شد.
- He was thrilled to be chosen as the captain of the team.
- او از انتخاب شدن به عنوان کاپیتان تیم بسیار خوشحال بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thrilled

  1. adjective Feeling a very strong emotion
    Synonyms: excited, atingle, animated, inspired, moved, touched, fired up, imbued, worked up, stirred, psyched, electrified, stoked, aroused, turned-on, elated
    Antonyms: indifferent, unmoved, blasé, blase
  2. verb Tremble convulsively, as from fear or excitement
    Synonyms: shivered, throbbed, palpitated, titillated, vibrated, glowed, panted, fluttered, quivered, tingled, shuddered
  3. verb Excite, stimulate
    Synonyms: sent, charged, transported, roused, inspired, enraptured, electrified, animated
    Antonyms: disheartened, discouraged, depressed
  4. verb Fill with sublime emotion
    Synonyms: vibrated, beatified, trembled, tingled, stirred, stimulated, quivered, exalted, pleased, kicked, glowed, galvanized, flushed, excited, inebriated, electrified, elated, delighted, charged, banged, aroused, exhilarated, tickled

ارجاع به لغت thrilled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thrilled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thrilled

لغات نزدیک thrilled

پیشنهاد بهبود معانی