امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Throat

θroʊt θrəʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    throats

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
گلو، نای، دهانه، (مجازاً) صدا، دهان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I grabbed the thief by the throat.
- خر دزد را گرفتم.
- to clear one's throat
- گلوی خود را صاف کردن
- sore throat
- گلودرد
- A fish bone got stock in his throat.
- استخوان ماهی در گلوی او گیر کرد.
- throat lozenge
- آبنبات برای گلودرد
verb - transitive
از گلو ادا کردن
verb - transitive
زیر لب سخن گفتن، غرغر کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد throat

  1. noun The passage to the stomach and lungs; in the front part of the neck below the chin and above the collarbone
    Synonyms: neck, esophagus, larynx, gorge, gullet, trachea, windpipe, pharynx, jugular region, jugulum, ruin each other, fight, fauces, feud, harm oneself, damage oneself, ruin oneself, cause one's own destruction, act contrary to one's best interest, impose, pressure, maw, coerce, be difficult to say, not come easily, be disturbing, passage, thorax
  2. adjective
    Synonyms: gular, guttural, jugular

Idioms

  • cut each other's throats

    (عامیانه) همدیگر را نابود کردن، (به‌ویژه در کاسبی) به‌هم ضرر زدن

  • cut one's own throat

    (عامیانه) به خود ضرر زدن، خود را بدبخت کردن

  • jump down someone's throat

    (عامیانه) با خشم و سرزنش با کسی حرف زدن، به کسی پریدن

    (عامیانه - به‌شدت و به‌طور ناگهانی) سرزنش کردن، به کسی توپیدن

  • ram something down one's throat

    چیزی را به کسی تحمیل کردن، به کسی چپاندن

  • stick in one's throat

    (حرف و غیره) در گلوی کسی گیر کردن

ارجاع به لغت throat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «throat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/throat

لغات نزدیک throat

پیشنهاد بهبود معانی