امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Towel

ˈtaʊəl ˈtaʊəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    towels

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
حوله، دستمال حوله‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a bath towel
- حوله‌ی حمام
- a dish towel
- حوله (برای خشک کردن) ظرف
- paper towel
- حوله‌ی کاغذی
verb - transitive verb - intransitive
با حوله خشک کردن
- She toweled her face dry.
- با حوله صورت خود را خشک کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد towel

  1. noun
    Synonyms: wiper, drier, absorbent-paper, sheet, toweling, napkin, cloth, rag, admit defeat, give in, surrender

Phrasal verbs

  • towel off

    خود را خشک کردن (مثلاً پس از حمام‌کردن)

Idioms

  • throw (or toss) in the towel

    (عامیانه) سپر افکندن، لنگ انداختن، تسلیم شدن

  • throw in the towel

    تسلیم شدن، کم آوردن، کنار کشیدن، جا زدن، شکست را پذیرفتن، پا پس کشیدن، انصراف دادن

ارجاع به لغت towel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «towel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/towel

لغات نزدیک towel

پیشنهاد بهبود معانی