امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Towards

    tɔːrdz / / twɔːrdz təˈwɔːdz
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    در انگلیسی آمریکایی به‌جای towards، بیشتر از toward استفاده می‌شود.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    preposition B1
    سوی، به‌‌سوی، به‌سمت، به‌‌طرف، نسبت به، درباره، نزدیک، مقارن، در راه، برای

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - The dog ran excitedly towards its owner.
    - سگ با هیجان به‌سمت صاحبش دوید.
    - She reached out her hand towards the sky.
    - او دستش را به‌طرف آسمان دراز کرد.
    - They moved cautiously towards the edge of the cliff.
    - آن‌ها با احتیاط به‌سوی لبه‌ی صخره حرکت کردند.
    - They are saving money towards their vacation.
    - آن‌ها برای تعطیلات خود پس‌انداز می‌کنند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد towards

    1. preposition on the way to; near
      Synonyms: against, almost, approaching, close to, coming up, contra, en route, facing, for, fronting, headed for, in relation to, in the direction of, in the vicinity, just before, moving, nearing, nearly, not quite, on the road to, over against, pointing to, proceeding, shortly before, to, via, vis-à-vis
    2. preposition concerning
      Synonyms: about, against, anent, apropos, as for, as to, for, in re, re, regarding, with regard to, with respect to

    ارجاع به لغت towards

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «towards» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/towards

    لغات نزدیک towards

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند