امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tranquil

ˈtræŋkwəl ˈtræŋkwəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
آرام، آسوده، آرامش‌بخش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- They enjoyed a tranquil evening watching the sunset.
- آن‌ها از عصری آرام و با تماشای غروب آفتاب لذت بردند.
- His tranquil demeanor calmed everyone in the room.
- رفتار آرامش‌بخش او همه را در اتاق آرام کرد.
adjective
ساکت، بی‌جنبش، ساکن، بی‌حرکت، راکد، بی‌تلاطم
- The tranquil lake reflected the clear blue sky.
- دریاچه‌ی بی‌تلاطم، آسمان آبی روشن را منعکس می‌کرد.
- The tranquil atmosphere of the retreat helped her relax.
- فضای ساکت خلوتگاه به آرامش او کمک کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tranquil

  1. adjective quiet, peaceful
    Synonyms:
    agreeable amicable at ease at peace balmy calm collected comforting composed cool easy easygoing even even-tempered gentle halcyon hushed lenient low measured mild moderate murmuring pacific paradisiacal pastoral patient placid pleasing poised possessed reasonable restful sedate sedative serene smooth sober soft soothing stable still tame temperate undisturbed unexcitable unexcited unperturbed unruffled untroubled whispering
    Antonyms:
    chaotic loud noisy turbulent unpeaceful violent wild

Collocations

ارجاع به لغت tranquil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tranquil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tranquil

لغات نزدیک tranquil

پیشنهاد بهبود معانی