معنی tranquility به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

træŋˈkwɪlət̬i træŋˈkwɪləti

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی tranquillity است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

آرامش، آسودگی، آرامی، آرام بودن، بدون سروصدا بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- to live in peace and tranquility

- در صلح و آرامش زیستن

- the tranquillity of the forest

- آرامش جنگل

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tranquility

noun peace, quiet

Synonyms: ataraxia, calm, calmness, composure, coolness, equanimity, hush, imperturbability, imperturbation, law and order, order, peacefulness, placidity, quietness, quietude, repose, rest, restfulness, sedateness, serenity, stillness

Antonyms: chaos, disturbance, loudness, noise, turbulence, violence, wildness

ارجاع به لغت tranquility

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «tranquility» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tranquility

لغات نزدیک tranquility

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند