امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Transcontinental

ˌtrænˌskɑːnt̬nˈent̬l ˌtrænzkɒntəˈnentl / / ˌtræns-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
عبورکننده از سرتاسر قاره
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transcontinental

  1. adjective
    Synonyms: trans-American, trans-siberian, trans-Canadian, trans-European, cross-country, intracontinental, trans-andean, cape-to-cairo

لغات هم‌خانواده transcontinental

ارجاع به لغت transcontinental

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transcontinental» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transcontinental

لغات نزدیک transcontinental

پیشنهاد بهبود معانی