امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Turf

tɜːrf tɜːf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    turves

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
چمن، کلوخ چمنی، خاک ریشه‌دار، طبقه فوقانی خاک، مرغزار، زغال‌سنگ نارس، با چمن پوشاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The gang's turf extends to the river.
- قلمرو گروه اراذل تا رودخانه امتداد دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد turf

  1. noun A particular area used for or associated with a specific individual or activity
    Synonyms: territory, country, district, region, terrain
  2. noun Surface layer of ground containing a mat of grass and grass roots
    Synonyms: sod, grass, earth, peat, greensward, sward, area, bailiwick, lawn, divot, ground, neighborhood, racetrack, region, soil, terrain, territory, track
  3. noun The range of the authority or influence of a person, group, or thing; a bailiwick:
    Synonyms: field

Phrasal verbs

  • turf out

    (انگلیس) دور انداختن، مرخص کردن، بیرون کردن

ارجاع به لغت turf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/turf

لغات نزدیک turf

پیشنهاد بهبود معانی