امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Tyrannical

    təˈrænɪkl təˈrænɪkl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    ستمگرانه، وابسته به فرمانروای ظالم، ظالمانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - a tyrannical king
    - پادشاه مستبد
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد tyrannical

    1. adjective despotic, oppressive
      Synonyms: authoritarian, autocratic, brutal, cruel, demanding, dictatorial, domineering, harsh, heavy-handed, ironhanded, mean, overbearing, repressive, ruthless, totalitarian, tough, unjust

    ارجاع به لغت tyrannical

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tyrannical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tyrannical

    لغات نزدیک tyrannical

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار