معنی unasked به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌʌnˈæskt ˌʌnˈɑːskt

معنی و نمونه‌جمله

adjective

سؤال‌نشده، خواسته‌نشده، پرسیده‌نشده، مطالبه‌نشده، ناپرسیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Unasked advice is offensive.

- پند ناخواسته زننده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unasked

adjective voluntary

Synonyms: arrogant, gratuitous, impudent, not asked, of one’s own accord, overbearing, presumptuous, spontaneous, supererogatory, unbidden, uncalled-for, undemanded, undesired, uninvited, unprompted, unrequested, unsought, unwanted, unwelcome, voluntarily, willing, without prompting

Antonyms: asked, invited, involuntary, solicited

ارجاع به لغت unasked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «unasked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unasked

لغات نزدیک unasked

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند