امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unattached

ˌʌnəˈtætʃt ˌʌnəˈtætʃt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
ناوابسته، توفیق نشده، اعزام نشده، آزاد، منتظر دستور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unattached

  1. adjective disconnected, free
    Synonyms: apart, at liberty, autonomous, available, detached, fancy-free, footloose, independent, off the hook, on one’s own, separate, single, unaffiliated, uncommited, unconnected, uninvolved, unmarried

ارجاع به لغت unattached

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unattached» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unattached

لغات نزدیک unattached

پیشنهاد بهبود معانی