امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unattainable

ˌʌnəˈteɪnəbəl ʌnəˈteɪnəb(ə)l
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
دست‌نیافتنی، غیرقابل‌دسترس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Winning the lottery may seem unattainable for many people.
- برنده شدن لاتاری ممکن است برای بسیاری از افراد دست‌نیافتنی به نظر برسد.
- His unrealistic expectations made the success he desired unattainable.
- انتظارات غیرواقع‌بینانه‌ی او باعث شده بود موفقیت مطلوبش غیرقابل‌دسترس باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unattainable

  1. adjective Not capable of happening or being done
    Synonyms:
    impossible impracticable impractical unrealizable unthinkable unworkable
  1. adjective Unable to be reached
    Synonyms:
    inaccessible inapproachable unapproachable unachievable unavailable unreachable undoable unrealizable

ارجاع به لغت unattainable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unattainable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unattainable

لغات نزدیک unattainable

پیشنهاد بهبود معانی