امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Undependable

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
غیر قابل اعتماد، اتکا ناپذیر، غیر قابل اطمینان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Some studies have found that forecasts are remarkably undependable.
- نتایج برخی از پژوهش‌ها نشان می‌دهد که پیش‌بینی‌های هواشناسی، عمدتاً غیر قابل اطمینان است.
- Inconsistent and undependable scheduling
- برنامه‌ریزی متناقض و غیر قابل اعتماد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد undependable

  1. adjective irresponsible
    Synonyms: bum, capricious, careless, changeable, dubious, erratic, fickle, fly-by-night, inconsistent, inconstant, indefinite, indeterminate, loose, no bargain, no-good, treacherous, trick, tricky, trustless, unassured, uncertain, unpredictable, unreliable, unsafe, unsound, unstable, unsure, untrustworthy, variable
    Antonyms: dependable, reliable, responsible, trustworthy

ارجاع به لغت undependable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «undependable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/undependable

لغات نزدیک undependable

پیشنهاد بهبود معانی