امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Under

ˈʌndər ˈʌndə ˈʌndə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb preposition A1
زیر، در زیر، تحت، پایین‌تر از، کمتر از، تحت تسلط، مخفی در زیر، کسری‌دار، کسر، زیرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He was swimming,but suddenly he went under.
- او شنا می‌کرد؛ ولی ناگهان به زیر رفت.
- shoes under the table
- کفش‌های زیر میز
- under water
- زیر آب
- under great pressure
- تحت فشار شدید
- the subject under discussion
- موضوع مورد بحث (تحت بررسی)
- under these circumstances
- تحت این شرایط
- to pass under a bridge
- از زیر پل رد شدن
- to wear a vest under a coat
- (در) زیر کت جلیقه پوشیدن
- ten meters under the sea
- ده متر زیر دریا
- the undersecretary of commerce
- معاون وزیر بازرگانی
- under age
- کمتر از سن قانونی
- ten dollars or under
- ده دلار یا کمتر
- children eight years old or under
- بچه‌های هشت‌ساله یا کمتر
- to testify under oath
- گواهی دادن با قید سوگند
- under orders from the president
- مجری دستورات رئیس‌جمهور
- We are under contract to finish the building in six months.
- طبق قرارداد ملزم هستیم که ساختمان را شش‌ماهه تمام کنیم.
- the citizen's rights under the law
- حقوق شهروندان طبق قانون
- under construction
- در دست ساخت
- under an anesthetic
- درحال بی‌هوشی
- under repair
- در دست تعمیر
- under an alias
- با اسم مستعار
- This book was originally published under a different title.
- این کتاب در اصل با عنوان دیگری چاپ شده بود.
- Spiders are classified under arachnids.
- عنکبوت‌ها زیر دسته‌ی تنندگیان رده‌بندی می‌شوند.
- Literature flourished under King James.
- در دوران شاه جیمز ادبیات شکوفا شد.
- an acre under corn
- یک جریب زمین زیر کشت ذرت
- Roohallah studied Arabic under a famous master.
- روح‌الله زیرنظر استادی مشهور عربی آموخت.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد under

  1. adverb below
    Synonyms: beneath, bottom, concealed by, covered by, down, downward, held down, inferior, lower, nether, on the bottom, on the nether side, on the underside, pinned, pressed down, supporting, to the bottom, underneath
    Antonyms: above, higher, more, over, up, upward
  2. adverb secondary
    Synonyms: amenable, belonging, collateral, consequent, corollary, dependent, directed, following, governed, included, inferior, in the power of, junior, lesser, low, lower, obedient, obeying, reporting, sub, subject, subjugated, subordinate, subsequent, subservient, subsidiary, substract, subsumed
    Antonyms: major, primary

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت under

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «under» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/under

لغات نزدیک under

پیشنهاد بهبود معانی