امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Undercurrent

ˈʌndərˌkɜrːnt ˈʌndəˌkʌrənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
جریان تحتانی، عمل پنهانی، زیر موج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the undercurrent of discontent amongst the farmers
- نارضایتی پنهانی در میان کشاورزان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد undercurrent

  1. noun drift, pull
    Synonyms: atmosphere, aura, crosscurrent, direction, eddy, feeling, flavor, hint, inclination, indication, insinuation, intimation, murmur, overtone, propensity, riptide, sense, suggestion, tendency, tenor, tinge, trace, trend, underflow, undertone, undertow, vibes, vibrations

ارجاع به لغت undercurrent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «undercurrent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/undercurrent

لغات نزدیک undercurrent

پیشنهاد بهبود معانی