معنی unexpected به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌʌnɪkˈspektɪd ˌʌnɪkˈspektɪd

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more unexpected
صفت عالی:
most unexpected

معنی و نمونه‌جمله

adjective

ناگاه، غیرمترقبه، غیرمنتظره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- his unexpected death

- مرگ غیرمنتظره‌ی او

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unexpected

adjective surprising

Synonyms: abrupt, accidental, amazing, astonishing, chance, electrifying, eye-opening, fortuitous, from left field, impetuous, impulsive, instantaneous, not bargained for, not in the cards, out of the blue, payback, prodigious, staggering, startling, stunning, sudden, swift, unanticipated, unforeseen, unheralded, unlooked-for, unpredictable, unpredicted, wonderful

Antonyms: expected

ارجاع به لغت unexpected

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «unexpected» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unexpected

لغات نزدیک unexpected

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return