امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unprincipled

ʌnˈprɪnsəpld ʌnˈprɪnsəpld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unprincipled
  • صفت عالی:

    most unprincipled

معنی

adjective
بی‌مسلک، بی‌مرام، هردمبیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unprincipled

  1. adjective corrupt
    Synonyms: abandoned, amoral, bent, cheating, conscienceless, crooked, deceitful, devious, dirty-dealing, dishonest, dissolute, double-crossing, double-dealing, immoral, licentious, mercentary, praetorian, profligate, reprobate, shady, sly, stop-at-nothing, tricky, two-faced, two-timing, unconscionable, underhand, unethical, unprofessional, unscrupulous, venal, wanton
    Antonyms: ethical, moral, principled

ارجاع به لغت unprincipled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unprincipled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unprincipled

لغات نزدیک unprincipled

پیشنهاد بهبود معانی