تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
انتظارات را برآورده کردن، به جا آوردن
چاپلوسی کردن، تملق کردن
برابر بودن در عمل، تکمیل کردن در عمل
درگیر انجام کاری بودن
نزدیک شدن
انجام دادن کار بد، دست گل به آب دادن
والا شمردن، با دیدهی تحسین نگریستن
جبران کردن
چاپلوسی کردن، خود شیرینی کردن
جلو کسی ایستادن، ایستادگی کردن
معنی دادن
بالغ شدن بر، رسیدن به، حاکی بودن
قابل قبول بودن
cotton up to (or cotton on to)
(عامیانه) خودشیرینی کردن، منت کشیدن
(امریکا - عامیانه) خود را جا کردن، تحبیب کردن
(عامیانه) جان و حال (کاری را) داشتن، از عهده برآمدن
1- راه را برای چیزی یا کاری آماده کردن 2- بهطور غیر مستقیم اقدام کردن، با زرنگی پرداختن به
match up to (or with) something
طبق انتظار بودن، مطابق میل بودن
(انتظارات یا معیارها یا شرایط لازم) واجد بودن، از عهده برآمدن، دارا بودن
(امریکا - عامیانه) خودشیرینی کردن، چاپلوسی کردن، شیرهمالی کردن
(عامیانه) چاپلوسی کردن، بادمجان دور قاب چیدن
live up to other people's expectations
توقعات و انتظارات دیگران را برآورده کردن
واجد شرایط، مطابق استاندارد، به درجهی مطلوب
دوباره مشغول حیله بازیهای همیشگی، دوباره مشغول دغلکاری
بودن (بنابر شایعه یا گزارش دیگران)، آن طور که میگویند
(be) up to one's ears in something
کاملاً درگیر چیزی بودن
(عامیانه) تا خرخره گرفتار، بسیار مشغول
تا آخرین لحظه، تا همین دقیقه، آخرین مد
طبق معمول، مانند همیشه
1- آمادهی آغاز کردن 2- در حد مورد قبول
(عامیانه) 1- در سطح یا میزان طبیعی (از نظر سلامتی یا خاصیت و غیره)، به حد نصاب 2- (انگلیس) هشیار، زیرک، گول نخور
تا بناگوش، (قرض یا گرفتار یا کار و غیره) تا خرخره
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «up to» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/up-to