امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vague

veɪɡ veɪɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    vaguer
  • صفت عالی:

    vaguest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
مبهم، غیرمعلوم، نامشخص، گنگ، سربسته، سرگم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a vague pain
- درد نامشخص
- a vague desire for change
- یک آرزوی نامشخص برای تغییر
- a vague sentence
- یک جمله‌ی گنگ
- a vague answer
- پاسخ مبهم
- I haven't the vaguest idea who she is
- اصلاً نمی‌دانم او کیست
- the vague memories of childhood
- خاطرات مبهم کودکی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vague

  1. adjective not definite or clear
    Synonyms: ambiguous, amorphous, amphibological, bewildering, bleary, blurred, cloudy, dark, dim, doubtful, dreamlike, dubious, enigmatic, equivocal, faint, fuzzy, generalized, hazy, ill-defined, impalpable, imprecise, indefinite, indeterminate, indistinct, inexplicable, inexplicit, lax, loose, misunderstood, muddy, nebulous, obscure, perplexing, problematic, puzzling, questionable, shadowy, superficial, tenebrous, uncertain, unclear, undetermined, unexplicit, unintelligible, unknown, unsettled, unspecified, unsure
    Antonyms: certain, clear, definite, sure

ارجاع به لغت vague

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vague» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vague

لغات نزدیک vague

پیشنهاد بهبود معانی