معنی vernal به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈvɜːrnl ˈvɜːnl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

بهاری، ربیعی، شبیه بهار، باطراوت چون بهار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- vernal equinox

- اعتدال ربیعی، هم‌ترازی بهاری

- vernal flowers

- گلهای بهاری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vernal

adjective Of, occurring in, or characteristic of the season of spring

Synonyms: spring, youthful, young, fresh, springlike, verdant

Antonyms: summery, wintry, autumnal

ارجاع به لغت vernal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «vernal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vernal

لغات نزدیک vernal

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی