امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vindication

ˌvɪndəˈkeɪʃn̩ ˌvɪndɪˈkeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
حمایت، دفاع، اثبات بی‌گناهی، توجیه، خونخواهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He referred to his unhappy childhood as a vindication of his crimes.
- برای توجیه جنایات خود به کودکی مذلت‌بار خود اشاره کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vindication

  1. noun A freeing or clearing from accusation or guilt
    Synonyms: exculpation, exoneration, acquittal
  2. noun A statement that justifies or defends something, such as a past action or policy
    Synonyms: defense, exoneration, justification, acquittal, apologetic, clearance, apologia, compurgation, proof, explanation, apology, exculpation, support, extenuating-circumstances, absolution, pardon, mitigating circumstances, revenge, substantiation, defence
    Antonyms: blame, charge, conviction
  3. adjective
    Synonyms: revengeful, vindictive, wrathful
  4. verb
    Synonyms: absolve, exculpate, exonerate, justify, substantiate, vindicate

ارجاع به لغت vindication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vindication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vindication

لغات نزدیک vindication

پیشنهاد بهبود معانی