امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Washboard

    ˈwɒːʃbɔːrd / / ˈwɑːʃ- ˈwɒʃbɔːd
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    noun
    تخته‌ی رختشویی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    noun
    رجوع شود به: Baseboard
    noun
    (کشتی) تخته‌ی موج‌شکن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد washboard

    1. noun Protective covering consisting of a broad plank along a gunwale to keep water from splashing over the side
      Synonyms: splashboard

    ارجاع به لغت washboard

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «washboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/washboard

    لغات نزدیک washboard

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار