معنی well-appointed به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌweləˈpoɪntɪd ˌweləˈpoɪntɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مزین، خوب مبلمان شده، دارای تجهیزات یا اثاثیه‌ی خوب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a well-appointed office

- یک اداره‌ی کاملاً مجهز

- a well-appointed dining room

- اتاق نهارخوری مزین

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد well-appointed

adjective Having a full array of suitable equipment or furnishings

Synonyms: well-equipped, well-furnished, well-found

ارجاع به لغت well-appointed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «well-appointed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/well-appointed

لغات نزدیک well-appointed

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند