امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Well-balanced

welˈbælənst welˈbælənst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective B2
متوازن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
معقول، عاقل
adjective
عاقلانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد well-balanced

  1. adjective sensible; equal
    Synonyms: all there, astute, aware, cognizant, discriminating, graceful, having all one’s marbles, informed, intelligent, knowing, level-headed, logical, mentally stable, practical, proportional, prudent, rational, reasonable, sane, sound, symmetrical, together, well-thought-out, wise

ارجاع به لغت well-balanced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «well-balanced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/well-balanced

لغات نزدیک well-balanced

پیشنهاد بهبود معانی