امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Whiny

ˈwaɪni ˈwaɪni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
اهل گریه و زاری، نق نقو (whiney هم می‌نویسند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a whiny baby
- کودکی که زود بی‌تابی و زاری می‌کند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whiny

  1. adjective Habitually complaining
    Synonyms: fretful, whiney, querulous

ارجاع به لغت whiny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whiny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whiny

لغات نزدیک whiny

پیشنهاد بهبود معانی