امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wildness

ˈwaɪldnəs ˈwaɪldnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
سرکشی، وحشی‌گری، طغیان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The wildness was gone and I felt finer than I had ever felt.
- وحشی‌گری رخت بسته بود و من از هر زمان دیگری احساس بهتری داشتم.
- Liza had always had a tendency to wildness.
- لیزا همیشه به وحشی‌گری گرایش داشت.
noun uncountable
(مکان و منطقه) دست‌نخورده بودن، وحشی بودن
- the wildness the Scottish hills
- طبیعت وحشی تپه‌های اسکاتلند
- the wildness of the area
- دست‌نخورده‌ بودن این منطقه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wildness

  1. noun An uninhabited region left in its natural state
    Synonyms: wild, bush, wilderness
  2. noun The quality or condition of being unruly
    Synonyms: disorderliness, fractiousness, indocility, intractability, intractableness, obstinacy, obstinateness, obstreperousness, recalcitrance, abandon, ferocity, recalcitrancy, refractoriness, uncontrollability, fierceness, uncontrollableness, ungovernableness, unmanageability, furiousness, unruliness, untowardness, fury, vehemence, violence
    Antonyms: tameness
  3. noun A complete surrender of inhibitions
    Synonyms: abandon, abandonment, incontinence, unrestraint, wantonness

لغات هم‌خانواده wildness

ارجاع به لغت wildness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wildness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wildness

لغات نزدیک wildness

پیشنهاد بهبود معانی