معنی wilful به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈwɪlfl ˈwɪlfl

معنی‌ها

adjective

(به طعنه) عمدی، دانسته، تعمدی، حساب شده، از روی برنامه (willful)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

adjective

خودرأی، لجوج، لجباز، کله‌شق

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wilful

adjective Habitually disposed to disobedience and opposition

Synonyms: willful, froward, headstrong, self-willed

ارجاع به لغت wilful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «wilful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wilful

لغات نزدیک wilful

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel